سابقه عزاداری براي امام حسین (ع) در میان شیعه
قبل از حضرت آدم ( علیه السلام ) قبل از خلقت حضرت آدم ( علیه السلام ) مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) بارها و بارها ذکرشده که ازآن جمله می توان به آن هنگام که خداوند امر فرمود به قلم که بر لوح امر شهادت و اکرام آن را ثبت کند که هر دو محزون شدند و دردمند مصائب حضرت سید الشهدا گشتند و یا آن زمان که خداوند به ملائک فرمود من خلق می کنم در زمین خلیفه خود را ، ملائک در پاسخ گفتند : آیا می آفرینی کسی را که خون ریزی کند ؟ که در بعضی از تفاسیر بزرگان ما آمده است که مقصود ملائک قضیه کربلا بوده است و از طرف خداوند ندا می آید : من چیزی میدانم که شما نمی دانید ؟
1-عزاداری حضرت آدم (علیهالسلام) برای امام حسین(ع)
وقتی که آدم (علیهالسلام) نظر به ساق عرش نمود و نامهای مقدس پنج تن آل عبا (علیهمالسلام) را مشاهده کرد، جبرئیل به او آموخت که آن اسمهای مبارک را بر زبان بیاورد، پس چون عطر نام حسین (علیهالسلام) در دهانش پیچید اشگش جاری گردید و دلش شکست، سؤال کرد: ای جبرئیل چرا در وقت ذکر این اسم، قلب من میشکند و اشکم جاری میشود؟ پس جبرئیل مصیبت آن حضرت را بیان نمود و فرشتگان حاضر، با آدم شنیدند و گریستند. (1)
2-کشتی نوح ( ع ) و وادی کربلا
هنگامیکه حضرت نوح ( علیه السلام ) با کشتی خود بر روی آب بود ، به مکانی رسیدند که هوا طوفانی شد و کشتی به تلاطم افتاد ، همه ترسیدند که مبادا غرق شوند . حضرت نوح ( علیه السلام ) با خدا مناجات کرد و عرضه داشت : خداوندا این چه سرزمینی است ؟ من تمام زمین را گشتم و چنین حالتی به من دست نداد .
دراین هنگام جبرئیل نازل میشود و نام این سرزمین و نحوه شهادت حضرت سید الشهدا اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) را برای ایشان نقل می کند و حضرت نوح ( علیه السلام ) و افراد کشتی اش برای مصائب وارده بر ایشان گریه میکنند . (2)
3- حضرت موسی ( علیه السلام ) و جریان کربلا
حضرت موسی ( علیه السلام ) درملاقاتی که باحضرت خضر ( علیه السلام ) داشت برای او از آل حضرت محمد ( صلی الله عیله وآله ) و قضیه امام حسین ( علیه السلام ) می فرماید وهردو برای مصائب امام حسین ( علیه السلام ) گریه می کنند . (3)
4- روضه خوانی حضرت سلیمان ( علیه السلام )
هنگامیکه حضرت سلیمان نبی ( علیه السلام ) به همراه حشم و خدم از روی هوا گذر میکرد به سرزمین نینوا رسید باد او را سه دور به دور خود چرخانید و به سوی زمین آورد حضرت سلیمان نبی ( علیه السلام ) نیز از باد خواست که بگوید چرا این عمل را مرتکب شده است ؟ باد در پاسخ او گفت : ای نبی خدا اینجا سرزمین به شهادت رسیدن حضرت امام حسین ( علیه السلام ) است و روضه احوالات حضرت سید الشهدا ( علیه السلام ) را برای او نقل کرد . (4)
5- حضرت ابراهیم ( عیله السلام ) و گریه بر امام حسین ( علیه السلام ) :
حضرت ابراهیم خلیل الله بارها و بارها برای مظلومیت و مصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) اشک ریخت ، که از آن جمله آن هنگام که سکوت آسمان و زمین را مشاهده نمود و نور حضرت امام حسین ( علیه السلام ) را دید محزون شد و گریست. (5)
6- حضرت اسماعیل ( علیه السلام ) درکربلا
هنگامیکه حضرت اسماعیل ( علیه السلام ) گوسفندان خود را به شریعه فرات فرستاد مشاهده کرد که آنان آب نمی نوشند پس از خداوند علت آنرا جویا شد:
وحی رسید که ای اسماعیل از گوسفندان بپرس و اواز گوسفندان سوال نمود که چرا آب نمی نوشید؟
آنان در پاسخ گفتند : ای اسماعیل ( ع ) امام حسین ( علیه السلام ) فرزند حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله ) در اینجا با لب تشنه شهید میشود [ و این آب از او دریغ میشود ] و ما به جهت حزن و اندوه و به احترام اوآب نمی نوشیم . (6)
7- حضرت ذکریا ( ع ) وذکر مصائب حضرت سید الشهدا ( علیه السلام )
از حضرت مهدی ( عج ) نقل شده که زکریا از خداوند درمورد اسماء خمسه طاهره سوال نمود و ازحضرت باری تعالی خواست تا آن اسماء را به او هم بیاموزد ، جبرئیل نازل شد وآن اسماء را به او یاد داد . زکریا نیزآن اسماء را ذکرنمود وحالات عجیبی براو مستولی میشد اوهرگاه نام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله ) ، علی( علیه السلام ) و فاطمه( سلام الله علیها ) وحسن(علیه السلام ) را می برد غم و اندوه ازدلش رخت برمی بست اما همین که نام حسین ( علیه السلام ) را می برد بغض گلویش را می گرفت و دلش به طپش می افتاد واشکانش جاری می گشت .
پس به خداوند عرض کرد : خدایا چه میشود که نام آن چهار بزرگوار مرا ازهم وغم نجات میدهد ولی اسم حسین ( ع ) را که می برم اشکانم جاری میشود و دلم می شکند ؟
سپس خداوند او را خبرداد از قضیه شهادت حسین ( علیه السلام ) و فرمود ( کهیعص) پس کاف به کربلا و ( هاء ) به هلاکت و کشته شدن عترت طاهره و ( یاء ) به یزید قاتل و کشنده امام حسین ( علیه السلام ) و ( عین ) به عطش او و ( صاد ) به صبرش برمصائب دلالت دارد .
چون ذکریا این مصائب را شنید تا سه روزازمسجد بیرون نیامد و کسی را بحضورنپذیرفت و پشت هم میگریست وعرض کرد خدا یا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا می سازی ؟ و سپس از خدا خواست تا او را فرزندی عطا کند که محبت او دردلش بسیار باشد و او نیز به سرنوشت امام حسین ( علیه السلام ) دچارشود ، خداوند نیز حضرت یحیی را به اوعطا فرمود و حضرت یحیی نیز همانند حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) بدنیا آمد ( یعنی مدت حمل او شش ماه بود) و سرازبدن اونیز جداساختند . (7)
8-حضرت عیسی مسیح ( علیه السلام ) و روضه خوانی او در کربلا
هنگامیکه حضرت عیسی ( علیه السلام ) به همراه حواریون خود از سرزمین کربلا عبورمی کردند حزن و اندوه بیشماری آنان رافرا میگیرد که آنان ازخدا درخواست میکنند وسبب پیدایش چنین حالتی در وجودشان را جویا میشوند .
بدستور خداوند حیوانات وحشی ( آهوان) برای آنان واقعه و جریان کربلا و مصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) را بازگو میکنند و حضرت مسیح ( علیه السلام ) وحواریون برای آن همه مصائب و مظلومیت حسین ( ع ) گریه میکنند . (8)
ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله بعد از تولد تا پیش ازشهادت
1- گریه حضرت ختمی مرتبت ( صلی الله علیه وآله) برامام حسین ( علیه السلام ) :
درهنگام تولد حضرت امام حسین ( علیه السلام ) خداوند به جبرئیل امرفرمود تا به همراه هزاران هزار ازملائک به زمین نازل شوند و بر پیغمبر( صلی الله علیه وآله ) تهنیت گفته و او را از شهادت فرزندش مطلع ساخته وتسلی دهند . (9)
هنگامیکه امام حسین ( علیه السلام ) متولد شد او را درپارچه سفیدی پیچیده و نزد پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) آوردند . حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله ) درگوش او اذان و اقامه گفتند و بدو نگاه کرده و میگریستند و فرمودند خدا لعنت کند قاتل تو را . خدا یا من حسین و هرکس که او را دوست دارد دوست دارم . (10)
بارها و بارها مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) بر پا شد از جمله در سفری حضرت در بین راه ایستادند : و فرمودند ( انالله واناالیه راجعون ) ما ازآن خدائیم و به سوی او باز می گردیم و گریستند .
اصحاب علت گریه ایشان را جویاشدند حضرت فرمودند : جبرئیل مرا خبر داد حسینم را درزمینی نزدیک شط فرات بنام کربلا سرمی برند و گویا می بینم که سر او را برای یزید ملعون هدیه برده و خاندان او را اسیر کرده و سوار بر شتر ساخته و شهر به شهرمی گردانند .
هنگامیکه حضرت ( صلی الله علیه و آله ) از سفر بازگشتند درحالیکه حزن و اندوه بسیاری رخساره مبارکشان را فرا گرفته بود ، دست امام حسین ( علیه السلام ) را گرفته و بالای منبر رفتند و درحالیکه دست راست خود را بر سرامام حسن ( علیه السلام ) و دست چپ را برسرامام حسین ( علیه السلام ) گذاشته بودند فرمودند :
خدایا محمد ، ( ص) بنده و پیغمبر توست و این دو از بهترین عترت من هستند ، و بهترین فرزندان من ، بدرستیکه جبرئیل مرا خبر داد که حسنم را به زهرکشته وحسینم را با شمشیرشهید میکنند ، ای خدا شهادت را برایشان مبارک گردان و حسینم را سیدالشهدا قراربده و برکت وغفران خود را از قاتلین او دورو جایگاهشان را جهنم ساز.
حضرت علی ( علیه السلام ) میفرمایند : دراین هنگام صدای ناله و گریه اهل مسجد بلند شد پیغمبر( ص) فرمودند: ای مردم بر او گریه می کنید ولی او را یاری نمیکنید ؟ خدایا تو یاور او باش ای مردم من دو چیز گرانبها و وزین را در میان شما به یادگار میگذارم اولی کتاب خدا و دیگری عترتم را . آگاه باشید که درقیامت ازاین دوازشما سوال خواهم کرد مبادا درقیامت نزدمن آئید درحالیکه به عترتم ظلم روا داشته اید . (11)
پیامبراکرم ( صلی الله علیه وآله ) بارها و بارها گلوی امام حسین ( علیه السلام ) را میبوسید و گاهی به امیرالمومنین( علیه السلام ) می فرمود : او را نگاه دارسپس تمام بدنش را میبوسید و می گریست و می فرمود : من موضع شمشیرها را میبوسم
گاهی او لب ودندان او را میبوسید و می گریست گویا او نیز میدید که چوب خیزران با لب و دندان چه میکند .
حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) درتمام عمرودرهمه جا ذاکرمصائب امام حسین ( عیله السلام ) می شد و حتی درهنگام احتضار نیز او را در سینه خویش چسبانید و درحالیکه می گریست فرمود : مرا با یزید چه کاراست خدا او را لعنت کند پس از گفتن این کلمات ایشان ازهوش رفتند پس ازمدتی که بهوش آمدند دوباره امام حسین ( علیه السلام ) را بوسیدند و فرمودند حساب کشندگان تو درنزد خدا با خود من است . (12)
و درجائی دیگرنقل شده است روزی امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) خدمت پیامبر اکرم( صلی الله و علیه وآله ) شرفیاب می شوند و حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) را گریان وغمناک مشاهده میکنند پس حضرت علی ( علیه السلام ) علت این امر را جویا میشوند و پیغمبر( ص) میفرمایند : یا علی جان جبرئیل مرا باخبر ساخت که فرزندم حسین را میکشند و برای من قدری ازتربت مدفنش را آورد و چون من ا ین خاک را بوئیدم بی اختیاراشک از چشمانم جاری شده ، اسم آن سرزمین کربلاست .
2- ذکرمصائب حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط امیرالمومنین علی ( علیه السلام )
حضرت علی ( علیه السلام ) نیزهرگاه حسین را می دید می گریست و میفرمود : تو سبب گریه هر مومن هستی . (13)
ابن عباس نقل میکند هنگامیکه در رکاب آن حضرت بودم و به جنگ صفین عازم بودیم به نینوا رسیدیم حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود ابن عباس آیا این سر زمین را میشناسی ؟ عرض کردم نه فرمودند : اگر توهم مانند من می شناختی می گریستی و محزون می شدی سپس حضرت گریست آن چنان که اشک ازروی محاسنش برروی سینه مبارکش جاری شد وما نیزبه تبع او گریه کردیم
سپس فرمود : آه آه مرا چه میشود با آل ابوسفیان که ازجنود شیطانند ای اباعبدالله صبرکن پس حضرت آبی طلب نمود ودرآنجا چندرکعت نمازخواند. (14)
3- برپای جلسات ذکرمصیبت حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) توسط بی بی دو عالم حضرت زهرا ( سلام الله علیها
حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) بارها و بارها درمصائب فرزندش حسین ( علیه السلام ) گریست ازآن جمله چون ازشهادت نوردیده اش حسین ( علیه السلام ) با خبرشد او را ازروی حزن واندوه و ملال حمل نموده و با حزن و اندوه ایشان را وضع حمل نمودند . و یا روز ولادت امام حسین ( علیه السلام ) بی بی دوعالم حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) بسیار گریستند تاحضرت ختمی مرتبت ( صلی الله علیه وآله ) تشریف فرما شدند و فرمودند ای فاطمه بدان که حسین کشته نمی شود جزهنگامیکه پیشوای راهنمایی ازاو متولد شود که امامان بعدی ازنسل او هستند آنگاه حضرت یکی یکی نام امامان را تا حضرت ولی عصر ( عج ) ذکر نموده و فرمودند : آن قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند . (15)
4- مرثیه سرایی امام حسن ( علیه السلام ) درعزای برادر شان حسین ( علیه السلام )
هنگامکه زهر دربدن امام حسن ( علیه السلام ) کارگرافتاده بود و درحالت احتضار بودند حضرت امام حسین ( علیه السلام ) به نزد برادر آمده و او را در بغل گرفت و گریست امام حسن ( علیه السلام ) فرمودند : یا ابا عبدالله چرا گریه میکنی ؟ امام حسین ( علیه السلام ) فرمودند : به حال شما گریه میکنم . حضرت امام حسن ( علیه السلام ) فرمودند : هیچ روزی مانند روز تو نیست سی هزار نفر که همه خود را از امت جدمان میدانند به توهجوم می آورند و تو را به قتل می رسانند و حرمتت را شکسته وعیال واطفال تو را به اسارت میبرند . ای برادر آسمان دراین حادثه خون می گرید همه چیز برای تو گریان ومحزون است حتی وحوش صحرا و ماهیان دریا . (16)
5- مریثه سرائی ام سلمه
ام سلمه هنگامیکه خبر عزیمت امام حسین ( علیه السلام ) را شنید بسرعت حرکت نمود و درخارج ازمدینه به خدمت آن حضرت شرفیاب شد وعرض کرد :
ای فرزندم مرا با دوریت محزون مکن و به سوی عراق مرو زیرا از جدت شنیدم که می فرمود فرزندم حسین ( علیه السلام ) درعراق کشته میشود در زمینی که آنرا کربلا می نامند
امام فرمودند : ای مادر ، من نیز این خبر را میدانم ازروزشهادت و قاتل خود و محل دفن خود خبردارم و من میدانم چه کسانی ازاهل بیتم به همراه من کشته خواهند شد اگر بخواهی آن سرزمین را بتو نشان خواهم داد پس آن حضرت اشاره ای به زمین نمود و زمین پست شد و کربلا ظاهر گشت و به او محل قتل خود را نشان داد امام فرمود : ای مادر خداوند خواسته که مرا کشته وعیال وخاندان مرا اسیر و پریشان واطفال مرا مذبوح ومظلوم ببیند درحالیکه آنان استغاثه کرده و یاری می طبند و کسی ایشان را یاری نمیرساند . (17)
6- مرثیه خوانی خود امام حسین درمسجد الحرام :
هنگامیکه آن حضرت عزم برسفربه عراق نمود ایستادند و خطبه ای برای حاجیان ایراد فرمودند : که مضمون آن چنین است :
حمد وثنا مخصوص ذات الله است وهمه چیز منوط به مشیت و قدرت اوست و سلام صلوات برپیغمبر وآل او، برای اولاد آدم مردن همانند گردنبند بر گردن دختران ثبت است و چقدر مشتاقم به ملاقات گذشتگانم . برای من تقدیری مقدر شده که آنرا ملاقات خواهم کرد و گویا می بینم که گرگان صحرا اعضاء و جوارح مرا پاره پاره ساخته و شکنبه های خالی و شکم گرسنه اشان را از من پر میکنند . و چاره ای نیست ازآن چیزی که به علم الهی نوشته شده است و ما اهل بیت راضی هستیم به رضای خدا و بر آن صبرمیکنیم پس هرکس جان خود را در راه خدا میدهد و دل در گرو ملاقات خدا دارد با ما بیاید ومن صبح کوچ خواهم کرد انشاءالله ! . (18)
7- برپای مجلس عزاداری پیش از ورود به کربلا :
امام حسین ( علیه السلام ) قبل از ورود به کربلا درآن هنگام که خیمه ها را نصب میکردند تمام اولاد و برادران واهل بیت خود را جمع نمودند نظر بر ایشان انداخته وساعتی گریه کردند و گویا یاد نمودند از آن چه که برسر ایشان می آید . سپس گریستند و فرمودند : خدایا ما عترت پیغمبر( صلی الله علیه و آله ) توهستیم ما را از وطن خودمان بیرون کردند و بنی امیه برما تعدی روا داشت . (19)
اما بعد از ورود به کربلا نیزچندین جلسه عزاداری برپا شد که ازجمله آنها میتوان به عصر روز تاسوعا اشاره نمود که حضرت درمقابل خیمه خود نشسته درحالیکه به شمشیرخود تکیه داده بودند به خواب رفتند ناگهان صدای لشکر بلند شد که روبه خیمه ها می آمدند حضرت زینب ( سلام الله علیها ) چون آن صداها را شنید به نزد برادر آمد و عرض کرد : ای برادرآیا نمی شنوی صدای لشکر را که نزدیک به خیمه رسیده اند ؟ حضرت فرمودند : خواهرم هم اکنون رسول خدا را درخواب دیدم که فرمود : ای حسینم توبه زودی به سوی ما خواهی آمد دراین هنگام بی بی حضرت زینب ( س ) لطمه ای به صورت خود زد و فریاد واویلاه سرداد حضرت فرمود : ویل بر تو نیست ای خواهر ساکت باش خدا تو را رحمت کند .
و یا در شب عاشورا که امام حسین ( علیه السلام ) درخیمه خود تنها نشسته بودند و درحالیکه شمشیر خود را تیز می نمودند اشعاری می خواندند که مضمون آن چنین است :
ای زمانه اف برتو باد چه قدر مردمان صالح متقی را به کشتن دادی منتهای همه امور به سوی خدا خواهد بود وهرصاحب نفسی راه موت را خواهد رفت .
آن حضرت حتی درشب عاشورا اصحاب خودرا جمع نمود و درخطبه ای آنان را ازشهادتشان مطلع ساخت و دوباره ازایشان بیعت گرفت .
و یا درآن زمان که وداع آخر را نمودند و دخترایشان حضرت سکینه برای وداع آمد و گریه بسیار کردند پس حضرت فرمودند : ای سکینه گریه تو به طول خواهد انجامید بعد ازکشته شدن من پس دیگردل مرا به گریه خود مسوزان . (20)
8- امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا
امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا کنار هر شهیدی می آمد ، از وصف او می گفت و گریه می کرد و اشعاری به سکینه آموخت که در مدینه برای شیعیان بخواند ، که مطلع آن این است :
شِیعَتی مَهْما شَرِبْتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرونِی. در این اشعار امام می فرماید : برای من ندبه کنید ، و ذکر مصیبت علی اصغر به میان آمده است . (21)
آغاز جلسات مصیبت ایشان بعداز شهادت
1-مرثیه سرائی حضرت زینب ( سلام الله علیها ) واقامه عزاداری ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام)
بی بی زینب ( سلام الله علیها ) نیز به قتلگاه آمده و پس ازآنکه بدن پاره پاره برادر را یافت به مرثیه سرائی پرداخت که تمام اهل بیت وحتی لشکریان کفرنیزگریستند . (22)
هنگامیگه قافله اسراء وارد کوفه گشت حضرت زینب ( سلام الله علیها ) و ام کلثوم و فاطمه صغری و حضرت سجاد ( علیه السلام ) به ذکرمصائب امام حسین ( علیه السلام ) پرداختند آنقدر جانسوز اقامه عزا نمودند که اهل کوفه اززن ومرد صدای شیونشان بلند شد وخاک برسرخود ریختند. (23)
کاروان اسراء و اسیران آل الله درمسیر حرکت خود از کربلا تا شام و ازآنجا تا مدینه درهرمکانی به ذکر مصائب اباعبدالله ( علیه السلام ) پرداخته و مجالس سوگواری بر پا می ساختند . و حضرت زینب ( س ) مکرر روضه خوانی می کرد ، از جمله در کوفه در هنگامی که سر بریده برادرش حسین را دید ، با اشعاری ، مرثیه سرائی نمود :
ما تَوَهَّمْتُ یا شَقِیق فُوادِی کانَ هذا مُقَدَّراً َمتُوباً
” ای برادر و ای آرام قلبم هیچگاه گمان نمی بردم که این گونه مقدّر شده باشد که سر بریده ات در برابر من قرار گیرد".(24)
2- مرثیه سرائی حضرت سجاد ( علیه السلام )
امام سجاد ( علیه السلام ) درمجلس یزید درمسجد شام بربالای منبررفته و خطبه ای ایراد فرمودند و در آنجا به مرثیه سرائی پرداخته و مصائب ایشان را بازگو کردند سپس فرمودند : منم پسر آن کسی که سرش را از قفا بریدند منم پسر آن کسیکه عمامه وردایش را ازتنش بیرون آوردند…
دراین هنگام صدای گریه وصیحه ازاهل شام وبنی امیه بلند شد . (25)
امام سجاد ( علیه السلام ) بارها روضه خواند و حتی سالها بعد از واقعه کربلا می گفت و گریه میکرد و دیگران را می گریاند.
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : امام سجاد ( علیه السلام ) چهل سال بر پدرش گریست ، و در این مدت روزها را روزه داشت و شبها را به عبادت به سر میبرد ، هنگام افطار وقتی غذا نزدش می آوردند و می گفتند بفرمایید میل کنید ، اشک می ریخت و می فرمود:
قِتلَ اِبْنُ رَسُولِ الله جائعاً، قُتِلَ اِبِنَ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً .
” حسین فرزند رسول خدا ( ص) گرسنه و تشنه کشته شد". و این مطلب را تکرار میکرد و گریه می نمود به طوری که غذا و نوشیدنی هایش با قطرات اشک او می آمیخت ، او همواره این گونه می زیست تا به لقاء الله پیوست . (26)
4-عزاداری امام محمد باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام در روز عاشورا، برای امام حسین علیه السلام مجلس عزا برپا می کرد و بر مصایب آن حضرت، گریه می کرد. در یکی از مجالس عزا، با حضور امام باقر علیه السلام کمیت، شعر می خواند؛ وقتی به این جا رسید که «قتیل بالطف …»، امام باقر علیه السلام گریه زیادی کرده، فرمود «ای کمیت! اگر سرمایه ای داشتم، در پاداش این شعرت، به تو می بخشیدم؛ اما پاداش تو، همان دعایی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره حسان بن ثابت فرمود که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت، مورد تأیید روح القدس خواهی بود».(27)
5-عزاداری امام صادق علیه السلام
امام کاظم علیه السلام می فرماید: «چون ماه محرم فرا می رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان و اشک بر گونه اش جاری می شد تا آن که روز دهم محرم فرا می رسید. در این روز، مصیبت و اندوه امام، به نهایت می رسید. او پیوسته می گریست و می فرمود: امروز، روزی است که جدم حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید».(28)
6-عزاداری امام کاظم علیه السلام
از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید و این وضع، ادامه داشت تا روز عاشورا. در این روز، پدرم را اندوه، حزن و مصیبت فرا می گرفت؛ می گریست و می گفت: در چنین روزی، حسین علیه السلام را کشتند».(29)
7-عزاداری امام رضا علیه السلام
گریه امام رضا علیه السلام در حدی بود که فرمود: «همانا روز مصیبت امام حسین علیه السلام پلک چشمان مرا مجروح نموده، اشک مرا جاری ساخته است».۷ روزی دعبل، خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام فرمود: «ای دعبل! کسی که بر مصایب جدم حسین علیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را می آمرزد». آن گاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده ای زد تا بر مصایب امام حسین علیه السلام اشک بریزد؛ سپس به دعبل فرمود: «برای امام حسین علیه السلام مرثیه بخوان که تا زنده ای، تو یاری گر و ستاینده ما هستی. تا قدرت داری، از یاری ما کوتاهی مکن». دعبل، در حالتی که اشک از چشمانش می ریخت، اشعاری در رثای امام حسین علیه السلام خواند و صدای گریه امام رضا علیه السلام و اهل بیت آن حضرت، بلند شد. (30)
8-عزاداری امام زمان علیه السلام
بنابر روایات، امام زمان علیه السلام در زمان غیبت و ظهور، بر شهادت جدش گریه می کند. آن حضرت، خطاب به جد بزرگوارش سیدالشهدا علیه السلام می فرماید: «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و از یاری تو دور ماندم و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم، هم اکنون، هر صبح و شام بر شما اشک می ریزم و به جای اشک، در مصیبت شما، خون از دیده می بارم و آه حسرت از دل پردرد بر این ماجرا می کشم».(31)
تاریخچه عزاداری امام حسین در ایران
گرچه عزاداری برای حسین بن علی(ع) و خاندان و یاران او به شکلهای مختلفی در طول تاریخ اسلام برگزار میشد، اما این مراسم، آن هم در حدّی گسترده به صورت سازمان یافته و با دستور و حمایت حکومت، از زمان آل بویه در بغداد آغاز گردید. کامل شیبی میگوید: دستههای عزاداری در شکل جدید، نخستین بار در سال 352 به وجود آمدند. (32)
در عاشورای سال 352 گریه و ندبه برای امام حسین(ع) و نوحهخوانی و برپایی ماتم برای آن امام برگزار گردید. (33)در این روز با آویختن پلاس (پارچههای کهنه و سیاه)، اعلام عزا نمودند. در روز عاشورا مردم حتی برخی علمای حنفی مثل خواجه علی غزنوی و امام نجم الدین بلعمانی حنفی ، سفیانیان را لعن میکردند، دستار از سر باز کرده نوحه میخواندند و خاک بر سر میافشاندند.(34)
به دستور معزّالدوله، در عاشورای سال 353 عزای عمومی اعلام شد و از مردم خواسته شد که با پوشیدن جامه سیاه، اندوه خود را نشان دهند. (35) در سال 398 که روز عاشورا مصادف با عید مهرگان بود، مراسم عید را به تأخیر انداختند.(36)
ذهبي در شرح وقايع عزاداري سال 352 هـ اينچنين مينويسد:
معز الدوله مردم را به بستن بازارها امر كرد و آسيابانها را از آرد كردن و طباخها را از طبخ منع كرد، و علمهاي عزا را در بازارها برافراشتند. و زنها در حالي كه بر سر و صورت خود ميزدند و مو پريشان كرده بودند به كوچه و خيابان ريختند و بر مصيبت حسين عليه السلام عزاداري كردند و نوحه خواني نمودند و اين اولين نوحهسرايي بود كه در بغداد برگزار ميشد(37)
مورخین به برپائی این مراسم در تمام طول سلطه آلبویه اشاره دارند،(38) اما در همان دوره، با گسترش برگزارى مراسم روز عید غدیر و روز عاشورا و حساسیت اهل سنت و وقوع درگیریهای متعدد، اهالى محله کرخ از برگزارى این مراسم منع شدند.(39) در سال 393 هم شیعیان از برگزاری مراسم مذهبی خود منع شدند، هم اهل سنت.(40) هر چه حکومت آلبویه به پایان عمر خود نزدیک مىشد و ضعف آن بیشتر میگردید، نزاع میان شیعه و سنى نیز افزونتر مىشد، لذا سلاطین آلبویه مىکوشیدند به هر نحو ممکن، برگزارى مراسم عاشورا و عید غدیر را، که خود بانى آن بودند، ملغى کنند. اما پافشارى شیعیان براى برگزارى مراسم عاشورا ادامه یافت.
در سال 402 قمرى فخرالملک، وزیر سلطان بهاءالدوله برگزارى مراسم عاشورا را آزاد اعلام کرد و براى جلوگیرى از وقوع فتنه تدابیرى اندیشید،(41) ولى بار دیگر خودش در سال 406 قمرى برگزارى مراسم عاشورا را منع کند، که اصرار شیعیان به برگزارى آن، باعث نزاع آنها با ساکنان محله بابالشعیر شد و تعداد زیادى در این نزاع کشته شدند.(42)
سلاطین سلجوقى از دوستداران ائمه شیعه بودند. ملکشاه به همراه خواجه نظام در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت. محمد بن عبدالله بلخى پس از سخنرانى و وعظ براى عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه مىخواند و از مظلومیتهاى اهلبیت پیامبر یاد مىکرد.(43) این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقى در بغداد و شهرهاى دیگر ایران معمول بوده است.(44) در ابتداى قرن هفتم، چون محمّد خوارزمشاه خواست علاء الملک ترمذى(45) از سادات حسینى خراسان به عنوان خلیفه در برابر الناصر عباسی مطرح کند، تا حدود زیادى نفوذ معنوى خلفاى عباسى ـ که حامى مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدى روبهرو شد. از این رو فرصت مناسبى براى توسعه تشیع و برگزارى شعائر و مراسم مذهبى آن فراهم گردید و با روى خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمى شدن مذهب تشیع در مدت کوتاهى در زمان “اولجایتو"، مراسم عزادارى عمومیت یافت. مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزارى مجالس سوگوارى براى امام حسین(ع) اهتمام مىورزیدند و حتى شاهزادگان و امرا نیز به برگزارى مجالس عزا همت مىگماشتند.(46)
با روی کار آمدن دولت صفویّه و در آوردن مملکت به صورت کشوری شیعه و مقتدر، سرودن شعر در مدح و رثای ائمه و شهدای کربلا برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب میشد. و این تأثیری فراوان بر آینده آیین سوگواری محرم گذارد، به گونهای که تظاهرات شکوهمند شیعیان در محرم هر سال، در نشر و اشاعهی مذهب تشیّع در فلات قارّه ایران، مساعدت فراوانی کرد. در این زمان کتاب «روضة الشهداء» به رشته تحریر درآمد و قوه محرکه ای شد برای پیدایش مراسم محرم که از بطن آن، سبک تازهای از فعالیّت به نام روضه خوانی یا قرائت «روضة الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نیم بعد، این سبک به منزله رشته ای در آمد که به وسیله آن، اشعار غنائی و متون و نمایشهای تعزیه به هم بافته شدند.
در طول دوره صفویه شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که در ارتباط با واقعهی کربلا و شهادت امام حسین و یارانش بود. غالب این داستانها از کتاب «روضة الشهداء» گرفته می شد و از اوایل سده شانزدهم در میان شیعیان به گونهای گسترده انتشار یافت. از این زمان به بعد تکیه ها و حسینیه ها و موقوفات مربوط به عزادارى امام حسین(علیه السلام)در ایران شکل گرفت. دولت مغولان و گورکانیان هند که از دولت صفویه متأثر بودند،مراسم عزاداری امام حسین(ع) را برپا میداشتند.(47) گزارشات متعدّدی از اجتماعات مزبور در دوره صفویه که اکثراً توسط فرستادگان سیاسی اروپا، مبلّغان، بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده.(48)
پس از دوران صفویه، عزاداری امام حسین علیه السلام دو بار از سوی پادشاهان مورد تهدید قرار گرفت. بار نخست، نادرشاه کوشید از برگزاری آن جلوگیری کند که موفق نشد. بار دوم، رضاخان پهلوی پس از رسیدن به سلطنت، عزاداری را ممنوع کرد، ولی این ممانعت زیاد دوام نیاورد.
از عزاداری در دوره افشار و زند گزارش های مهمی نقل شده است و همین گزارشات، شروع تعزیه خوانی را مربوط به دوره کریم خان میدانند. در عصر قاجار، خون آلود کردن سر و صورت با تیغ و قمه زدن به فرق سر به مراسم سینه زنی اضافه شد(49)
در عصر قاجار، عزاداری برای امام حسین علیه السلام ، کاملاً نهادینه شد و به صورت امر کاملاً عمومی و مردمی در آمد. در دوران قاجار، مردم در تهران و شهرهای بزرگ، در تمام ماه های محرم و صفر در بیشتر محله ها با برپاکردن چادر و گستردن فرش و نصب علم و کُتَل، به عزاداری می پرداختند.
در اواخر حکومت زندیه و اوایل قاجاریه بود که تعزیه خوانی با مضمون و اصطلاح امروزی پدیدار شد و روبه گسترش نهاد. در دوران ناصر الدین شاه، بیش از دویست تکیه، حسینیه و میدان بزرگ برای تعزیه وجود داشت و به دستور ناصر الدین شاه، تکیه دولت در زاویه جنوب غربی کاخ گلستان به گنجایش دویست هزار نفر و صرف مبلغ یک صد و پنجاه هزار تومان ساخته شد و به نمایش های مذهبی اختصاص یافت. در این دوره، تعزیه هم از نظر مضمون و نوع پرداخت و هم از نظر شیوه اجرا، راهی به سوی کمال پیمود، ولی با مرگ ناصر الدین شاه، تعزیه از نظر اجرا افول کرد.
سفرنامه نویسان و جهان گردانی که در ایران حضور داشته و این مراسم را از نزدیک دیده اند، به فراخور برداشت و تلقی خود به توصیف آن پرداخته اند. کمتر سفرنامه ای از دوره صفویه به بعد درباره ایران نوشته شده است که نامی از مراسم عزاداری مردم در ماه محرم نبرده باشد. شاردن، میدان تعزیه خوانی تبریز را بزرگترین میدان بِلاد عالم می داند.
همچنین زرتشتیان نیز در این ماه به عزاداری برای امام سوم شیعیان میپردازند و او را داماد ایرانیان میدانند با توجه به اینکه شهر بانو دختر یزدگرد سوم همسر او بودهاست.
در دوره رضاشاه پهلوی، با آن که خود او با تظاهر شدید به حمایت از تشیع و علما و مظاهر تشیع و به راه انداختن دسته و همراهی با عزاداران توانسته بود حکومت را بدست گیرد، ولی در نیمه دوم حکومتش به شدت را عزاداری مبارزه کرد و آن را ممنوع ساخت. در زمان پهلوی دوم، ممنوعیت عزاداری برداشته شد و مردم توانستند آزادانه به عزاداری بپردازند. (50)
منابع
1- بحار، ج 44، ص245
2- بحار، ج44، ص243
3- بحار، ج13، ص301و تفسیر قمی، ج 2، ص382
4- بحار، ج44، ص244
5- بحار، ج36، ص151
6- بحار، ج44، ص243
7- بحار، ج44، ص223 واحتجاج ، ج2، ص272
8- بحار، ج44، ص253 وامالی صدوق ، مجلس87، ص479
9- بحار، ج43، ص249
10- بحار، ج44، ص250 وامالی طوسی ، ج1، ص377
11- بحار، ج44، ص247و 249 ومثیرالاحزان ، ص9،10 ولهوف ص7،9
12- بحار، ج44، ص266 ومثیرالاحزان ص12
13- بحار، ج44، ص280 وکامل الزیارات باب36، ص108
14- بحار، ج44، ص252،254 وامالی صدوق مجلس87، ص478،480
15- کمال الدین ، ج1، ص284
16- بحار، ج45، ص218 وامالی مجلس24، ص101
17- بحار، ج44، ص327 ومقتل خوارزمی ، ج1، ص186
18- بحار، ج44، ص336 ولهوف ص26
19- بحار، ج44، ص383 ومقتل خوارزمی ، ج1، ص237
20- مناقب ابن شهراشوب ، ج3، ص257 ومنتخب طریحی، ج2، ص133
21- مقتل مقرم ، ص308
22- بحار، ج45، ص58
23- لهوف، ص63،69
24- منهاج الدموع ص209
25- مقتل خوارزمی ، ج2، ص69
26- لهوف ص209
27- شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۷۱۳٫
28- امام حسن و امام حسین، ص ۱۴۳٫
29- حسین، نفس مطمئنه، ص ۵۶٫
30- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴٫
31- بحارالانوار ، ج ۴۵، ص ۲۵۷٫
32- شیبی، کامل، تشیّع و تصوف، ترجمه قراگزلو، ص 43 و علی اصغر فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان،ص 467، به نقل از: مراء الجنان، ج 3، ص 247.
33- ابن الجوزی، پیشین، ج 7، ص 15
34- ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة، ج 4، ص 218
35- ابن کثیر، پیشین، ج 11، ص 259 و ابن خلدون، العبر، ترجمه عبد المحمد آیتى،ج2، ص358 و الذهبى، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، ج26، ص 11
36- ابن اثیر عزالدین ابی الحسن، الکامل فی التاریخ، ، ج 8، ص 326 و ابن العماد الحنبلی، ابی الفلاح عبدالحی، شذرات الذهب ، ج 3، ص 130
37- تاريخ الإسلام،شمس الدین محمد بن احمدبن عثمان ذهبی ج 26، ص11
38- ابن الجوزى، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، ج14، ص361
39- همان، ج15، ص37
40- ابن جوزی، یشین، ج15، ص 82
41- همان، ص 125
42- ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 17، ص 133.
43- الطباطبائى، سید عبدالعزیز، معجم اعلام الشیعه، ، ص 296
44- ابن اثیر، پیشین، ج 17، ص 133
45- دولافوز، ث. ف (1316)، تاریخ هند، ترجمه محمّد تقى فخر داعى گیلانى ، جزء 4 از ج 2، ص 644.
46- معین الدین محمّد اسفزارى، روضات الجنّات فى وصاف مدینه هرات، به کوشش محمّد اسحاقج 1، ص 269.
47- جان نورمن هالیستر: تشیّع در هند، ترجمه آزر میدخت، مشایخ فریدى ، ص 199 ـ202
48- پترچلکووسکی، پیشین، ص 10 - 11
49- نوری، میرزا حسین، لؤلؤ و مرجان، ص 8
50- عزاداری سنتی شیعیان: سید حسین معتمدی، ج1